مرحوم حاج سید هاشم حداد در سال ۱۳۱۸ هـ. ق در کربلا دیده به جهان گشود. پدر حضرت آقاى حاج سید هاشم نامش سید قاسم بوده است، و با مادر ایشان به نام زینب ازدواج میكند. تولّد پدرشان ایضاً در كربلا بوده است. و امّا جدّشان سید حسن از شیعیان هند بوده است، و در هنگامى كه میان دو طائفه از اهل هند در حدود یكصد و پنجاه سال پیش از این نزاع و جنگى در میگیرد، آقا سید حسن به دست گروه غالب أسیر مىشود.
گروه غالب كه جدّ مرحوم حدّاد سید حسن را اسیر كرده بودند، او را به یك خانواده شیعى ملقّب به افضل خان فروختند و این عائله به كربلا هجرتكرده و با خودشان سید حسن را آوردند. امّا از آنجا كه از وى كراماتى مشاهده كردند، او را از اسارت آزاد نمودند و از رجوع كار به او خوددارى نمودند، و لیكن سید حسن از قبول زیستن بدون عمل و كار در برابر آنها جدّاً إبا كرد. ایشان وى را مخیر ساختند بین چند عمل و او از میان آنها سقّائى را برگزید و گفت: شغل عمویم عبّاس سلام الله علیه است. سید حسن در كربلاى معلّى رحل اقامت مىافكند، و با جدّه حضرت آقا ازدواج میكند كه یكى از فرزندانشان سید قاسم مىباشد كه او فقط سه پسر مىآورد: سید هاشم (كه در آن وقت بواسطه هجومِ . . به كربلا و آب بستن بدان، سید قاسم با عائلهاش از كربلا خارج و به قلعه هندى میروند و سید هاشم در آنجا متولّد مىشود. ) و سید محمود و سید حسین.(روح مجرد، ص 99)
خود مرحوم حدّاد با دخترى به نام هَدیه و مُكَنّاة به امّ مهدى كه از قبیله جَنابىها (جنابىها از اعراب اصیل و معروف و ریشه دار هستند و به سابقه و حسن عِرق و ریشه مشهورند، و اینك در حِلّه و كربلا و نجف اشرف و بعضى از جاهاى دیگر ساكن مىباشند. دختر به غیر خود نمیدهند و از غیر خودشان نمىگیرند، و غالباً صاحب مناصب اداره حكومتى، از رؤساء و افسران مىباشند. روح مجرد ص 99) هستند ازدواج میكند. و هنگامى كه امّ مهدى با آقاى حدّاد در محكمه براى تصحیح شناسنامه و جنسیه فرزندانش رفته بودند، حاكم به او میگوید: حیف نبود تو با این سید غریب گمنام هندى كه نه اصلى دارد و نه ریشهاى ازدواج كردى؟!
در این حال این زن شیر دل چنان به حاكم مىغرّد كه: بى اصل و نَسَب شما هستید، نه این سید كه فرزند رسول خدا و أمیر المؤمنین و فاطمة زهرا است. اینست نسب این سید، ولى حالا بمن بگو نسبت تو در صد سال پیش به كه میرسد تا به هزار، و هزار و چهار صد سال؟!
حاكم در برابر منطق او خاضع مىشود، و از كلام خود عذر خواهى میكند. پدر زوجه ایشان همان طور كه ذكر شد حسین أبو عَمْشَه، و مادر زوجه ایشان نَجیبَه نام داشت.(روح مجرد، ص 99)